به گزارش اخبار قیروکارزین، به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی بر آن شدیم با یکی از آزادگان شهر کارزین به گفتگو بنشینیم متوجه شدم دو آزاده کارزینی ابراهیم ابراهیمی و حاج عنایت محمدی پور به همراه هم از کارزین به جبهه رفتند و تا پایان اسارت ۸ ساله کنار هم بودند از این رو به همراه شهردار و اعضای شورای کارزین مهمان این دو عزیز شدیم و با این دو آزاده سر افراز به گفتگو نشستیم.
خودتون را معرفی میکنید؟
من ابراهیم ابراهیمی هستم و در سن ۱۹ سالگی یعنی سال ۶۱ عازم جبهه حق علیه باطل شدم.
حاج عنایت محمدی پور هستم از اهالی کارزین به همراه آقای ابراهیمی عازم جبهه شدیم و تا پایان اسارت هم همراه هم بودیم.
آقای ابراهیمی ماجرای اعزام به جبهه را برای خوانندگان این مصاحبه توضیح بدهید:
من بنا بودم علاقه زیادی داشتم به جبهه بروم همیشه به خود میگفتم نکند جنگ تمام شود ما نتوانیم برای دفاع از میهنمان به میدان جنگ برویم درست یادم هست ماه رمضان بود بعد از ۲۴ روز روزه داری حاج عنایت محمدی پور به من گفت میخواهم به جبهه بروم من هم با او همراه شدم به جهرم رفتیم اما قبول نکردند راهی شیراز شدیم بلاخره موفق شدیم اعزام بشویم به لشکر ۱۹ فجر در خرمشهر بعد از چند روز بصورت ماموریتی ما را به تیپ جواد ائمه مشهد فرستاند.
آقای محمدی پور در جبهه چه کاری را به شما سپرده بودند؟
مهمات بستهبندی میکردیم و به خط مقدم میبردیم با یک تویتا که دست ما بود کار تدارکات نیز بر عهده داشتیم میتوانم بگویم رابط بین خط مقدم و تیپ بودیم و من به عنوان راننده بیشتر در رفت و آمد خط مقدم و تیپ جواد ائمه بودم.
آقای ابراهیمی از لحظه اسارتتان برایمان بگویید؟
به ما اعلام کردندامشب در کنار خودروها بخوابید حوالی ساعت ۱۰ شب بود دیدم توپخانه شلیک میکند ساعتی بعد فرماندهی به ما اعلام کرد که مهمات و جیره غذا را به خط مقدم ببریم ۸ خودرو حرکت کردیم بدون هیچ روشنایی رفتیم تا به خط مقدم رسیدم بعد از تحویل مهمات و غذا برگشتیم که تانکر آب ببریم آفتاب کم کم طلوع کرد نان و پنیر که داشتیم صبحانه خوردیم.
گرد خاک زیادی آمد طوری فاصله ده متری را به سختی میشد ببینی باید میرفتیم خواستیم آب را ببریم خط مقدم در میان راه چرخ تانکر مشکل پیدا کرد(در رفت) رها کردیم نزدیک و نزدیکتر شدیم پیکر شهدا را میدیدم در آن میان اجساد عراقی هم دیده میشد اندکی جلوتر گیر عراقیها افتادیم.
چند نفر از دوستان همونجا به درجه رفیع شهادت نائل شدند اسلحه همراه داشتیم اما بعثیها زیاد بودند امکان درگیری وجود نداشت.
آقای محمدی پور در ادامه چه گذشت؟
چشمهای ما را بستند خواستند همه ما را به شهادت برسانند یکی از دوستان گفت ما نماز نخواندهایم اجازه بدهید نماز ظهر و عصر را بخواینم چشمهای ما را باز کردند گفتند بعد از نماز به رگبار میبندیم.
بعد از نماز یک خودرو فرماندهی عراقیها آمد دستور داد تا ما را به بصره ببرند.
آقای ابراهیمی اسارت خود را در کدام اردوگاه بودید؟
در ابتدا در اردوگاه موصل دو ۱۴ ماه بودم بعد از آن در اردوگاه بین القفسین ۴۰ روز بودم بعد از آن در اردوگاه موصل دو که اسمش به موصل یک تغییر داده شده بود بیش از ۶ سال هم در این اردوگاه بودم.
آقای ابراهیمی اردوگاهها چند نفره بود و عراقیها چگونه برخوردی داشتند؟
۱۸۰۰ نفر در اردوگاه بودیم و برخورد آنها بسیار خشن بود میخواستند خود را خوش خدمت نشان دهند و همین علتی بود تا با ما خشن برخورد کنند.
آقای ابراهیمی ازخبر آزادی خود چگونه مطلع شدید؟
جز گروه اول بودم دقیقاً ۲۶ مرداد به ایران برگشتم
از تلویزیون متوجه شدم که اعلام کردند توافق صورت گرفته و اسرا آزاد میشوند.
آقای محمدی پور دوستان گفتند زمان اسارات یک مصاحبه داشتید و خبر اسارت خود را اعلام کردید ماجرای مصاحبه را برایمان تعریف کنید؟
بعد از ۵ روز من را بردند در یک اتاق فرماندهی به کتک گرفتند و از من خواستند به جوانان ایران توصیه کنم به جبهه نروند من قبول نکردم چنین صحبتی کنم حسابی من را کتک زدند یادمه من در آن مصاحبه خودم را معرفی کردم و گفتم اگر کسی این مصاحبه را میشنود به خانواده من اطلاع بدهد که اسیر شده ام.
آقای محمدی پور رمز استقامت وسلامت روح و جسم اسرا در اسارت چه عاملی میتوانست باشد؟
در کل میشه گفت اعتقاد، خیلیها جبهه حق را میدانستند ایمان قلبی به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران داشتند و پاسداری از این انقلاب و مرز بوم مهمترین هدف بود رمز این استقامت اسرا اعتقاد قلبی به انقلاب اسلامی ایران بود.
پایبندی به مکتب انقلاب و بنیانگذار انقلاب امام خمینی (ره) و اسلام باعث استقامت و صبوری اسرا میشد.
مشکلات امروز آزادگان چیست؟
در جامعه کوتاهی هست اما باید قدردان انقلاب باشیم بنابراین مسئولان امروز باید پرچم دار این انقلاب باشند گاهی وقتها میشه گفت کوتاهی هست اما این را باید بدانیم کسانی که پشت به انقلاب اسلامی ایران کردند خودشان بیآبرو شدند.
نگاه کنید صدام که میخاست انقلاب اسلامی ایران را از بین ببرد امروز کجاست.
آقای محمدی پور سخن پایانی:
از حضور و توجه شما بسیار قدردان هستم و برای شما و همه دوستان آرزوی موفقیت دارم.
- نویسنده : رضا قائمی منش